×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

انتخاب اجباری

سلام دوستان  ،  حال شما خوبه؟ واقعا امیدوارم بهترین باشین.ولی بهترین بودن مستلزم اینه که شما بهترین انتخابها رو داشته باشین،،،،،بهترین چی؟ ،،،،،،،،،،انـــــتـــــخـــــاب

حالا به نظر شما ما اصلاً حق انتخاب داریم یا نه؟

من الان به شما ثابت میکنم که  ما هیچ حق انتخابی نداریم و فقط  فکر میکنیم که آزادیم

من و شما هر کاری که انجام میدیم در پی تصمیماتی که میگیریم و وقتی از بین  چنتا تصمیم  یکی رو انتخاب می کنیم ، این تصمیم ما  بر حسب یک سری دلایل هست و همین دلایل ما رو مجبور به اتخاذ اون تصمیمه میکنه ،پس در حقیقت آزادی یک کلمه بی معنیه که خیلی زیبا میشه با اون آدمها رو سر کار گذاشت.

 

 

تقدیر چنین بود که...

در دوره ای که کشور فرانسه موسوم به ( گل )  و تحت امر و تابعیت روم بود ، یک حکمران فرانسوی به نام (سابینوس) بر علیه امپراتور روم که (وسپازین)  نامی بود شورش کرد

بعد از شورش سابینوس امپراتور روم نیروی  قدرتمندی بر علیه او اعزام کرد و حکمران فرانسوی را شکست داد.سابینوس با اینکه میتوانست به آلمان آن روزگار یعنی ژرمانی فرار کند و از چنگ امپراتور روم خلاص شود به طرف قصر خود بازگشت و فرار نکرد ولی در عوض عمارت مسکونی خود را آتش.همسر وی که ( اپونین ) نام داشت، زنی زیبا جوان و اصیل بود و از مهلکه آتش دور ماند .اپونین  چون شوهرش را  بیرون از قصر نیافت فکر میکرد که همسرش در آتش کشته شده و تا سه روز و سه شب هیچ غذا نخورد و سربر بالین نگذاشت و به قدری اندوهگین و مشوش بود که  سپاهیان رومی با اینکه جسد سابینوس را نیافتند حتم یافتند که وی کشته شده است.

ولی روز چهارم به وسیله  سربازان گمنام- ، به اپونین خبر رسید که نالان مباش، شوهر تو در زیرزمینهای مخفی و سری قصر پنهان شده واکنون زنده است.اما آن زنِ باهوش همچنان با لباس عزا به شیون و ماتم ادامه میداد و روزها با دوستان و آشنایان خود به سر می برد و شبها به زیر زمینهای تاریک می رفت و با شوهر خود زندگی را ادامه میداد.

پس از هفت ماه آن زن ، موی سر و ریش شوهر را تراشید و لباس ژنده برتنش کرد و او را به شهری که محل تولدش بود برد،اما بعد از مدتی فهمید که اقامت در آن شهر برای همسرش خطرناک است به همین جهت دوباره او را به زیرزمینهای تاریک آورد.

اپونین زوجه سابینوس بعد از مدتی از بازگشت به قصر از همسرش آبستن شد ولی با قدرت خارقالعاده بارداری خود را از نظر زنان فضول پنهان کرد  وبعد از 9 ماه , نظیر  شیرهای ماده بدون هیچ قابله ای در همان زیرزمین  دوقولو به دنیا آورد ،دو پسر  زیبا و کاکل زری.

از آن پس این زن با عشقی که  به شوهر و پسران خود داشت برای آنها وسایل زندگی را تامین وفرزندان خود را در  همان زیرزمینها و سردابها  بزرگ کرد.

تا اینکه بعد از 9 سال بالاخره  اتفاقی که نباید می افتاد ، افتاد  و به امپراتور روم ، وسپازین , خبر دادند که سابینوس زنده است.

سابینوس ،اپونین و دوپسرشان دستگیر و به  کاخ قیصر روم  منتقل شدند.

به هنگام ملاقات با وسپازین ؛اپونین یعنی آن شیر زن فرزندان خود را به  امپراتور نشان داد و گفت: ای قیصر روم ، من این فرزندان را به دنیا آورده و بزرگ کردم تا امروز که به حضور تو می رسیم شمار افراد مظلوم زیاد باشد و ما باعده زیادتری از تو طلب عفو و بخشایش کنیم.

ملکه ، یعنی همسر امپراتور روم از مشاهده بدبختی این بیچارگان که 9 سال در سردابها و زیرزمینها زندگی کرده بودند  گریه می کرد، درباریان گریه میکردند، ، قراولان گریه میکردند، حتی جلادها هم گریه میکردند.اما امپراتور هنوز خشم و غضب 9 سال پیش را از یاد نبرده بود ودستور داد سابینوس و زوجه اش اعدام شوند.

به هنگام اجرای حکم اپونین روبه امپراتور گفت: ای وسپازین......قسم به خداوندان بزرگ.....که من در طی این 9 سال ،،، در آن سردابهای تاریک و زیر زمینهای نمور آنقدر با شوهر و فرزندانم سعادتمند بودم که تو بر روی تخت سلطنت و در وسط جلال و شکوه درباریان خود آن سعادت را نداشته و نخواهی داشت.

.

.

.

بله تقدیر چنین بود وهست.

شنبه 17 دی 1390 - 1:45:25 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://sadegh-007.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 7 بهمن 1391   4:22:03 PM

بازشب شد و دل بی قراری می کند          درهوای دیدنت لحظه شماری می کند           کجایی که بگویم احساس خودرا         که چشمانت در دل که خدایی میکند 

www.cloob.com/mohsenhacker

ارسال پيام

پنجشنبه 12 آبان 1390   12:49:01 PM

http://avayeshab.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 12 آبان 1390   4:57:24 AM

http://avayeshab.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 11 آبان 1390   4:23:02 PM

درود

برای رسیدن به اهداف چه کوچک و چه بزرگ باید قدم برداشت

برای رسیدن به خواسته ها باید در راه رسیدن به اونها پیش قدم شد و گامها را باید با فاصله ها تنظیم کرد

مطلبتون جالب بود موفق باشید

http://avayeshab.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 11 آبان 1390   4:22:40 PM

سکوتی سخت در راه است

سکوتی کز ورای آن صدای هیچ بادی نیست

هیچ دادی

هیچ آدمیزادی

سکوتی سرد در راه است

و من تنها و سرگردان از این کابوس و این زندان گریزانم

از این تاریکی و پستی هراسانم

و من تنها و سرگردان ره بیداری خود را نظر کردم

و بس راهی که من از آن گذر کردم

و من با اندکی نور از تباهی ها حذر کردم

عبث راهی که من از آن گذر کردم

و من آغاز یک راه دگر کردم

قدم در راه بیداری نهادم من ولی

قدم ها سست و راهی پر خطر در پیش رو دارم

سکوتی سرد و سخت از پس و راه پر ثمر در پیش

http://faryadirani.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 11 آبان 1390   2:32:00 PM

دروود

خدا جون دمت گرم ،یادم نمیاد آخرین بارونی که اینطور  در تهران اومد کی بود

http://kumeh.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 11 آبان 1390   8:18:36 AM

گوهردشتو آب برداشت اخوی .....قشنگ بود هم مطلب هم عکسها

http://sheida.baxblog.com

ارسال پيام

دوشنبه 14 شهریور 1390   4:01:05 PM

خوب بود. اولش تحت تأثیر قرار گرفتم بعد که آخرش را خواندم خندم گرفت.خوب بود .نظر خواسته بودی دیگه.خوب دادم